فهرست

فرا رسيدن ايام تاسوعا وعاشوراي حسيني بر تمام شيعيان وعزاداران تسليت باد

فرا رسيدن ايام تاسوعا وعاشوراي حسيني بر تمام شيعيان وعزاداران تسليت باد علل پديد آمدن عاشورا عاشورا، تقابل انديشه و كردارناب، با دل هايي كه چراگاه بيگانه ها بودند. رسول خدا(ص) فرمود: اگر دل را نگهباني مي كرديد كه هر چرنده اي در چراگاه آن وارد نشود، آنچه را من مي بينم، شما هم مي‌ديديد و آنچه را مي شنوم، شما هم مي شنيديد.

فرا رسيدن ايام تاسوعا وعاشوراي حسيني بر تمام شيعيان وعزاداران تسليت باد علل پديد آمدن عاشورا عاشورا، تقابل انديشه و كردارناب، با دل هايي كه چراگاه بيگانه ها بودند. رسول خدا(ص) فرمود: اگر دل را نگهباني مي كرديد كه هر چرنده اي در چراگاه آن وارد نشود، آنچه را من مي بينم، شما هم مي‌ديديد و آنچه را مي شنوم، شما هم مي شنيديد. آنان كه گوششان به هر حرفي باز است، بيگانه از وحي خدا و سنت نبوي را به حريم دل آنان راه است و اعتقاد و اطاعتشان به يك ترجمه و يك نظريه، سست مي شود و پندار خود را بر وحي خدا مي بندند، چراگاه دلشان را به روي هر چرنده‌اي گشوده‌اند، و لذا نه چشمشان مي‌بيند و نه گوششان حق را مي شنود. دل خوش كنندگان به اصطلاح‌ها، مگر اين حديث را نشنيدند كه ملاك صحت كلام معصوم، قرآن است و اگر به آن عرضه كردند و با آن راست نيامد، لايق كوبيدن به ديواراست؟ تا چه رسد به كلام غيرمعصوم. مگر نشنيدند كه مردي سال‌ها در خانه به روي خود بست، در قرآن فرو رفت، كتابي از تناقض‌هاي قرآن آراست و در ‌انديشه بود كه آن را نشر دهد و از اين همه يافته‌هاي خود، در پوست نمي گنجيد. قضا را ديدارش با امام صادق(ع) افتاد و حضرت به او فرمود: 'آيا ممكن است آنچه تو از قرآن فهميده اي و ضد و نقيضش دانسته اي، آن نباشد كه خداي متعال اراده فرموده است؟' اين جمله حضرت، جان او را بيدار كرد؛ دانست كه در اين ساليان دراز، بر خوشايند نفس و زينت شيطان رفته است. كتابي را كه فخر خود مي دانست، به آتش بيداري سوزاند. عاشورا، جلوه تقابل دو تفكر است از دين، تفكري فربه شده از بسط شريعت، و تفكري پايبند به سنت نبوي.يك سوي ميدان، تفكري فربه شده و بسط يافته از تسامح و تساهل نسبت به دين را به صف مي يابيم. دين در اين باور، نه محل بروز و صدور و اجراي احكام الهي است در پهنه جماعت مسلمين، بلكه خلاصه اي است در نماز، روزه، حج و ثواب اخروي. و او را چه سعادت بود كه با اين جمله بيدار شد، وگرنه چه كساني كه جمله‌ها هيچ تاثيري در آنان نكرد چون: خوارج، اصحاب جمل، كاخ نشينان شام و غاصبان غدير. همواره آنان كه باب اخلاص را به روي ترديدها، شبهه ها و شريك‌ها گشوده اند، به نفاق پنهان و آشكار مبتلا گشته‌اند. آن جا كه مرزهاي انديشه مسلمانان در شام به روي روميان گشوده مي شود و سلوك، سياست و فرهنگ آنان خوشايند نخبگان و خواص حكومت واقع مي شود، چه انتظار از پايبندي به اعتقادها و پاي فشردن بر سيره رسول خداست؟ آن بزرگ انسان عالم خلق، رسول اكرم(ص)، در ميان مردم، چون آنان مي زيست. دارالخلافه‌اش مسجد بود، سلوكش هرگز به اميران و رهبران روزگارش شبيه نبود و تمام پندارها را از رهبري دگرگون ساخته بود، اما امروز در مرزهاي گشوده! و رفاقت اعتقادي! و دلهاي چراگاه وحوش، اين شيوه بسنده نيست. كبكبه اي مي خواهد و كاخي، دست به سينه ها و چاكراني، بيت المال گشوده اي و اختيار بي حساب و كتابي، سياستش كه نيرنگ اساس آن باشد و فرهنگي كه فريب، رنگ و لعاب آن، و زيركي آن چناني كه در معاويه سراغ است، نه در علي(ع)، چرا كه علي متعصب است به احكام الله و معاويه آزاد از تقيد به آنها، و سياست اموي را اين لازم است، نه آن!! در تمثيل قرآن هست كه آن كس كه چيزي را تمام دارد، بهتر است يا آن كس كه چيزي را شريك دارد؟ پذيرش وحي، اعتقاد به توحيد و انجام هر عملي، بايد خالص براي خدا باشد. اگر چنين شد، حاصلش رستگاري است والا چه بسيار كساني كه گفتند لااله الاالله و رستگار نشدند. آيا در كلام رسول حق، خدشه اي بود كه فرمود قولوا لااله الاالله تفلحوا؟ يا آنان كه (اله) را طرد نكردند و(الله) را به كمال برنگرفتند تا به رستگاري دست يابند؟ علي(ع) كه در ميدان نبرد با پهلوان عرب، از سينه خصم برمي خيزد تا خشم فرو نهد و تنها به خاطر رضاي حق، جان او را بگيرد، شايسته صفت 'موحد' مي گردد و براي هدايت مردم برگزيده مي شود. او كه پيام برائت رسول خدا را برمي گيرد و بي هيچ ملاحظه اي - نه براي مراعات جان و نه خوشايند و بدايند كفار و مشركين - تنها به انجام تكليف كه قرائت برائت خدا و رسول او از مشركان است، مي انديشد، صلاحيت مي يابد كه سكان جامعه مسلمين را در دست گيرد. اينان كه امروز در برابرزاده رسول خدا صف آراسته اند، مرزهاي دل خود را به روي هر چرنده اي گشوده اند و لذاست كه گفتار حق حسين (ع) و يارانش در دل آنان فرو نمي رود و چشمهايشان حسين(ع) را بر دوش پيامبر نمي بيند. اينان، بارها اطاعت خدا و رسول او را در پاي خوش آمدها و ملاحظه هاي قومي، منطقه اي و جهاني قرباني كرده‌اند، كه امروز حجت خدا را قرباني اميال خود مي كنند. اينان، مكرر ملاك ارزيابي حق و باطل را زير پا نهادند تا امروز ملاكشان فرمان يزيد است. اينان، قبلا بر منبر رسول خدا پذيراي غاصبان، كج انديشان و بدانديشان شده‌اند كه امروز يزيد را بر آن مسند، اميرالمومنين مي دانند و حكمش را حكم خدا!؟ اخلاص كه رفت، نفاق مي آيد. پاي فشردن بر احكام الهي كه رفت، احكام غيرجايگزين مي گردد. حاكم عادل و متقي كه رفت، فرمانرواي ظالم و فاسد بر كار مسلط مي شود. مرزها كه شكست، دل ها چراگاه هر فكر، ايده و نظر مي گردد. و اينها، يكباره و از آسمان نازل نمي شود كه با يك لبخند، يك نشست، يك رضايت و يك احسنت شروع مي شود و از بيرون و درون، دست بيگانه و نفس به هم مي رسد و كار به اين جا كشانده مي شود. اخلاص كه رفت، نفاق مي آيد. پاي فشردن بر احكام الهي كه رفت، احكام غيرجايگزين مي گردد. حاكم عادل و متقي كه رفت، فرمانرواي ظالم و فاسد بر كار مسلط مي شود. مرزها كه شكست، دل ها چراگاه هر فكر، ايده و نظر مي گردد. و اينها، يكباره و از آسمان نازل نمي شود كه با يك لبخند، يك نشست، يك رضايت و يك احسنت شروع مي شود و از بيرون و درون دست بيگانه و نفس به هم مي رسد و كار به اين جا كشانده مي شود. چرا حسين(ع) هدف قيام خود را، احياي سنت جدش، پيامبراكرم معرفي کرد؟ سنت پيامبر، دستخوش چه بدعتها، مرزشكني‌ها و انديشه‌هاي ناصوابي قرار گرفته بود كه حسين(ع) جان خود و ياران و اسارت خاندانش را براي اصلاح آن به ميدان آورد؟ كربلا، ميدان مقابله اين دو گروه است، گروهي كه سنگر انديشه وعمل خود را به روي بيگانه گشوده است و ميزان را تنها عقل خود قرار داده اند. عقلي كه با اطاعت ناب خدا و رسول پيراسته نگرديده و آلوده انحراف و طغيان گشته است. با گروهي كه انديشه و عمل خود را در زلال كوثر ولايت از هر بيگانه اي پاس داشته و سنگربان بيداري چون حسين(ع) را ميزان صحت و سقم انديشه و عمل خود قرار داده اند. اخلاصي كه در سعادت و كمال انسان، آن قدر حائز اهميت است و بدون آن، اعمال انساني، هبا منثوراست، و چون گردي، با كوچكترين رويكرد دنيا پراكنده مي شود، آن چنان كه اثري از آن نماند، اوج جلوه نقش خود را در كربلا به ميدان آورد. انديشه‌ها و باورهاي پاك، خالص و ناب كه در جهاد مستمر با نفس، از آلودگي‌ها صيانت شده بود، در صف حسين(ع) به استقبال شهادت ايستادند و همايش ابدي، براي بيداري انسانها آفريدند، كه تا دنيا باقي است، آن كه رنگ خدايي دارد و مهر اخلاص بر كردار و انديشه اش خورده است، در اين صف در مقابل ناكسان و دين به دنيا باختگان بايستد و آ