فهرست

وفات حضرت خديجه(س); حامي رسالت

حضرت خديجه (س) شخصيتي‌ بزرگواري است كه 25 سال در بحرانيترين دوران صدر اسلام در كنار پيامبر بود،

حضرت خديجه (س) شخصيتي‌ بزرگواري است كه 25 سال در بحرانيترين دوران صدر اسلام در كنار پيامبر بود، ايشان بانويي بسيار شريف، ثروتمند، با آبرو و احترام و عزت در جامعه عرب جاهلي بوده است. از زماني كه ايشان متوجه شخصيت پيامبر اكرم ميشوند شيفته اين وجود مبارك ميشوند كه اين خود نشانه باز و روشن بودن قلب و ضمير حضرت خديجه (س) است است كه جذب رسول‌الله مي‌شوند شيفتگي ايشان به پيامبر به خاطر گرايش به حق و حق پرستي بوده است. ايشان در ميان زنان اولين كسي است كه در آن جامعه جهل و تاريكي و ظلالت كه فقط بت پرستي حاكم بود و دين حق چندان موقعيتي نداشت اسلام را ميپذيرند و به پيامبر اكرم ايمان ميآورند و از حضرت حمايت ميكنند و از دين جديدي كه در آن جامعه تاريك پشتوانهاي نداشت كاملاً حمايت ميكنند و سرمايهشان را در اين راه خرج ميكنند در شرح حال حضرت داريم كه هر امري كه از جانب پيامبر ميآمد ايشان اطاعت ميكرد و در مسئله ازدواجشان هم با اينكه حضرت خديجه چنان ثروت و مكنتي داشتند اما طبق گزارشها در مسئله مهريه هم همان مهريهاي را كه پيامبربراي همسران بعديشان هم تعيين ميكنند كه يك مهريه متوسط و رايج در آن زمان بود پيامبر(ص) مي‌فرمايند: «خديجه اولين زني بود كه به من ايمان آورد و در زماني كه همه مرا ترك كردند او ياريام كرد» و باز پيامبر ميفرمايند كه: «خداوند از هيچ زني به من فرزند نداد و فقط از خديجه به من فرزند داد» پيامبر(ص) در حدث ديگري در مورد حضرت خديجه فرمودند كه «چهار نفر از زنان هستند كه بهترين زنان بهشت هستند ؛ حضرت خديجه، حضرت فاطمه، حضرت مريم و آسيه زن فرعون». در گزارشهاي تاريخي آمده كه وقتي حضرت خديجه - چند روز بعد از ابوطالب - از دنيا ميروند براي پيامبر واقعاً مصيبت و سختي بزرگي بود تا حدي كه آن سال را «عام الحزن» يعني سال اندوه ناميدند زيرا پيامبر حامي و پشتيبان خود را از دست دادند. از كرامات آن حضرت پذيرش ولايت اميرالمومنين علي(ع) است. اگرچه واقعه غدير خم و آيه مربوط به مسئله ولايت اميرالمؤمنين در سالهاي آخر رسالت پيامبر اكرم نازل شد و حضرت خديجه چند سال قبل از هجرت از دنيا رفتند اما پيامبر اكرم در زمان حيات حضرت خديجه مسئله ولايت اميرالمؤمنين را - چنانكه نقلها روايت ميكند - به ايشان گوشزد ميكنند و ايشان ولايت اميرالمؤمنين را ميپذيرند و با ولايت اميرالمؤمنين از اين دنيا ميروند كما اينكه هنوز مكلف به اين پذيرش نبودند اما از آنجايي كه حضرت مطيع پيامبر و مطيع رهبرشان بودند و هر دستور پيامبر را قبول ميكردند، مسئله ولايت را هم كه هنوز در موردش آيه نيامده بود پذيرفتند.